دانلود فایل داستان کوتاه زیر درخت یاسمن pdf
فایل داستان کوتاه زیر درخت یاسمن اثر سیده منال هاشمی با ژانر عاشقانه و غمگین است که دربارهداستان رستاکی که به خاطر عشق به خواهرش، سال ها از ایران دور بوده. و شب عروسی خواهرش بر می گرده. درست همون موقع متوجه علاقه ی یاس به خودش می شه… در ادامه همراه سایت زیپا باشید برای دانلود فایل ..
مشخصات فایل داستان کوتاه زیر درخت یاسمن
عنوان: زیر درخت یاسمن
موضوع: داستان کوتاه
ژانر : عاشقانه ، غمگین
نویسنده : سیده منال هاشمی
طراح جلد : نادیا سیف
زبان: فارسی
صفحات: 43 صفحه
فرمت : PDF
خلاصه داستان :
داستان رستاکی که به خاطر عشق به خواهرش، سال ها از ایران دور بوده…
و شب عروسی خواهرش بر می گرده.
درست همون موقع متوجه علاقه ی یاس به خودش می شه در حالی که همچنان و پس از هشت سال، اون عشق یاسمن رو در سینه داره.
پایان تلخ
متن ابتدای داستان :
عروس می خندید به داماد و داماد می خندید به روی عروس و از خنده هایشان حتی از دور هم می شد پی برد که چه قدر جفتشان خوشحال اند.
عروس یکبار با خنده سر می انداخت پایین و داماد هم که انگار دلش غنچ رفته باشد دستش را حلقه می کرد دور شانه اش و او را به خود می فشرد.
احساسِ گرمیِ هوا در آن شبِ برفیِ زمستان تا تهِ گلویم می آمد و خفه ام می کرد، انگار که می خواست آب شود.
آب دهان قورت می دهم و نگاهی به اطرافم می اندازم و می بینم به چشم که چه قدر میهمان ها شاد بودند و می خندیدند و می رقصیدند و هیچ کس، هیچ کس نمی دید برادری، گوشه ای روی صندلی نشسته بود و به خاطر عروسیِ خواهرش، در دلش عذا به پا شده بود.
من، در گوشه ای ترین و پستویی ترین و تاریک ترین قسمتِ باغ، زیر آخرین درخت، روی تک صندلی ای نشسته بودم.
روی صندلی پا روی پا انداخته بودم و نمی گذاشتم هیچ میمهانی متوجه من شود و اگر شد، نمی گذاشتم متوجه حالتِ روبه مرگم شود.
باغ اما به قدری طویل و عریض بود که کسی حتی محضِ اتفاق هم چشمش به من نمی خورد و این خوب بود، خیلی خوب.
درخت ها دو طرف باغ جا خوش کرده بودند و از سرما انگار می خواستند خشک شوند.
اما چراغ های کوچک ال ای دی و رنگی که از سر شاخه ی اولین درخت، به درخت بعدی تا تهِ ساقه ی آخرین درخت، وصل کرده بودند جانی به درخت ها می افزود که هر کسی قادر به دیدنِ حالِ یخ زده ی درخت ها نمی شد.
دو طرف سنگفرش، تا نرسیده به سن، دو تا اول و دو عدد آخرِ سنگفرش، میله ای گذاشته بودند و با ربانی از سرِ میله ی اول، تا میله ی آخر، هر دو طرف، هم چپ و هم راست، بسته بودند.